در فصل سوم، کاترین و پیتر تلاش می کنند تا پس از مشکلاتی که به ظاهر غیرقابل حل به نظر می رسند، ازدواج خود را به نتیجه برسانند. پیتر شاهد تلاش خود برای قتل به دست کاترین بود و او همچنین همه دوستانش را زندانی کرد. او خود را با پدر شدن، شکار و آشپزی مشغول میکند. اما اینها برای راضی نگه داشتن او به عنوان رؤیاهای پدر مرحومش کافی نیستند و شکست هایش به عنوان پسر پیتر کبیر با ذهنش بازی میکند.